ماه مهر بي هيچ ترديدي آغاز سال سياسي در ايران است،گرچه سال هاي اخير چندان فروغي به خود نديده باشد.
تجربه ي چند سال ِ گذشته، كه با تاسف مي توان سال هاي رخوت و ركود را بر آن بار كرد، پيش و بيش از هر درسي ،گوياي اين واقعيت بوده است كه هرچه دانشگاه از مقياس كمتري از آگاهي و پويايي سياسي و به تبع آن عمل سياسي برخوردار باشد ، سركوب سياسي در دانشگاه ها نيز بيشتر و عميق تر مي شود،چه سياسيون ِ فعال و كنش گران آگاه علي رغم ماهيت نهاد دانشگاه و دانشجو به كنش گران منفرد در متن بي تفاوتي و نارضايي خيل دانشجويان منفعل تبديل شده، سريعتر شناسايي و قويتر سركوب مي شوند. حال آنكه مدعاي ايشان جز خواست هاي همان خيل منفعل و بي تفاوت نبوده و نيست.
بر همين اساس ، سالي كه گذشت نه سال پويايي و شكوفايي دانشجويان و دانشگاه كه سال سركوب و تحديد بود. سالي كه قفل ها گران تر، سركوب ها بيشتر، حكم هاي شديدتر و شور بختانه سكوت ها سنگين تر شد. اين مجال، طاقت آن را ندارد كه به آسيب شناسي جريان ها و جولان ها ي از سر گذشته ي جنبش دانشجويي بپردازد. اما قصد آن دارد كه مختصري از آنچه را در پيش است بكاود.
سال آتي را نمي توان سال سرنوشت ساز ناميد، چه اين لفظ سالهاست بر چنين اوضاعي اطلاق شده است و سرنوشتي از نو بر نساخته است. اما مي توان به سالي متفاوت تبديلش نمود. پشت جامعه آنچنان خم شده است كه كه اگر شكستني بود بي گمان تاكنون شكسته بود، اما! طاقت ما همچنان ناشكستني است. عمق ويراني ها و ناگواري ها آنچنان به سطح آمده است كه تكرار رديف هاي درد و رنج نياز به تحليل ندارد. همينكه درون اين جامعه باشي ، تحليل هاي تحليل گران را زندگي مي كني. در چنين وضعي دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي بار ديگر گشوده مي شوند، در حاليكه حاکمیت چون دانشگاه را بی رمق تر از آنی می دانست که اعتراضی به زیاده خواهیش بکند دست به سهمیه بندی جنسیتی زد ، شماري از ستاره های دانشگاه را از ادامه تحصیل منع کرد و در اقدامی بی سابقه – به نام بومی سازی دانشگاه ها - دست به تبعيض ِ آموزشی زد.
دانشجويان جديد با تصويري اينچنين پا به عرصه ي دانشگاه خواهند گذارد، دانشجوياني كه شلاق جديدترين نسخه ي بي عدالتي دولت كريمه را در ماجراي كنكور و فضاحت برآمده از آن، بر تن و وجود خود حس كرده اند.اينان در كنار شمار گسترده اي از هم سنگران قديمي تر خود عرصه اي جديد را به تجربه خواهند زيست كه چندان به سرشت و ذائقه شان جور نيست. روي سخن اين متن بيش از همه با همين ورودي هاي جديد به مراكز آموزش عالي ست.
تجربه ي چند سال ِ گذشته، كه با تاسف مي توان سال هاي رخوت و ركود را بر آن بار كرد، پيش و بيش از هر درسي ،گوياي اين واقعيت بوده است كه هرچه دانشگاه از مقياس كمتري از آگاهي و پويايي سياسي و به تبع آن عمل سياسي برخوردار باشد ، سركوب سياسي در دانشگاه ها نيز بيشتر و عميق تر مي شود،چه سياسيون ِ فعال و كنش گران آگاه علي رغم ماهيت نهاد دانشگاه و دانشجو به كنش گران منفرد در متن بي تفاوتي و نارضايي خيل دانشجويان منفعل تبديل شده، سريعتر شناسايي و قويتر سركوب مي شوند. حال آنكه مدعاي ايشان جز خواست هاي همان خيل منفعل و بي تفاوت نبوده و نيست.
بر همين اساس ، سالي كه گذشت نه سال پويايي و شكوفايي دانشجويان و دانشگاه كه سال سركوب و تحديد بود. سالي كه قفل ها گران تر، سركوب ها بيشتر، حكم هاي شديدتر و شور بختانه سكوت ها سنگين تر شد. اين مجال، طاقت آن را ندارد كه به آسيب شناسي جريان ها و جولان ها ي از سر گذشته ي جنبش دانشجويي بپردازد. اما قصد آن دارد كه مختصري از آنچه را در پيش است بكاود.
سال آتي را نمي توان سال سرنوشت ساز ناميد، چه اين لفظ سالهاست بر چنين اوضاعي اطلاق شده است و سرنوشتي از نو بر نساخته است. اما مي توان به سالي متفاوت تبديلش نمود. پشت جامعه آنچنان خم شده است كه كه اگر شكستني بود بي گمان تاكنون شكسته بود، اما! طاقت ما همچنان ناشكستني است. عمق ويراني ها و ناگواري ها آنچنان به سطح آمده است كه تكرار رديف هاي درد و رنج نياز به تحليل ندارد. همينكه درون اين جامعه باشي ، تحليل هاي تحليل گران را زندگي مي كني. در چنين وضعي دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي بار ديگر گشوده مي شوند، در حاليكه حاکمیت چون دانشگاه را بی رمق تر از آنی می دانست که اعتراضی به زیاده خواهیش بکند دست به سهمیه بندی جنسیتی زد ، شماري از ستاره های دانشگاه را از ادامه تحصیل منع کرد و در اقدامی بی سابقه – به نام بومی سازی دانشگاه ها - دست به تبعيض ِ آموزشی زد.
دانشجويان جديد با تصويري اينچنين پا به عرصه ي دانشگاه خواهند گذارد، دانشجوياني كه شلاق جديدترين نسخه ي بي عدالتي دولت كريمه را در ماجراي كنكور و فضاحت برآمده از آن، بر تن و وجود خود حس كرده اند.اينان در كنار شمار گسترده اي از هم سنگران قديمي تر خود عرصه اي جديد را به تجربه خواهند زيست كه چندان به سرشت و ذائقه شان جور نيست. روي سخن اين متن بيش از همه با همين ورودي هاي جديد به مراكز آموزش عالي ست.
دوستان عزيز!
وضعيت دانشگاه ها در سال هاي اخير تكان دهنده شده است. دانشگاهي كه در همه سال هاي قبل و حتا بعد از انقلاب 57، قلب تپنده ي جنبش هاي اجتماعي و سياسي ايران بود، سال هاي اخير را بر بستري از قلب نمايي ها و اخته سازي هاي دولت ساخته، در انفعال عمومي به سر برده است. فعاليت سياسي در چنين فضايي بيشتر به فعاليت انتحاري شبيه شده است. اما معدودي از ياران شما ، در عين حال اين خطر را به جان خريده، عرصه را خالي نگذاشته اند. كيفيت اين فداكاري هر چه باشد، بر واقعيتش بايد درود گفت.
در اينجا شايسته است قدري پيرامون فراز و فرود ِ جنبش دانشجويي در سال هاي اخير سخن بگوييم.
پس از پدیده تصفیه سیاسی – عقیدتی دانشگاه ها [ موسوم به انقلاب فرهنگی ] در آغازين سال هاي پس از انقلاب 57 ، دانشگاه از هر نسیم انتقادی و دگر اندیشانه دور نگه داشته شد تا اینکه از نیمه دوم دهه 70 به مرور امواج نارضایتی جامعه دانشگاه ها را که میزان الحراره جامعه هستند دست خوش تغییراتی کرد . از آن جا که در فضای دانشگاهی وقت ایران اندیشه های انتقادی [بالاخص رادیکال و چپ ] تصفیه شده بودند و شاید آن هایی هم که حضور داشتند بر اثر عواملی چون فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سردرگمی به سر می بردند این گفتمان نتوانست حضوری در فضای دانشگاه پیدا کند . از سویی دیگر سخنان پاره اي از تئوريسين هاي جمهوري اسلامي و حتا مسببين انقلاب فرهنگي،که اکنون خود منتقد مذهب سنتی حاکم بر جامعه بودند و البته همچنان تريبون هايي چون نشريات را در اختيار مي ديدند، مورد اقبال دانشجویان قرار گرفت و رفته رفته جریانی شکل گرفت که از حامیان اصلی خاتمی در انتخابات سال 76 محسوب می شد.
جنبش بعد از دوم خرداد به بازوی اجتماعی اصلاحات تبدیل شد تا حادثه 18 تیر 1378 که سدی در برابر موج تحول طلبی دانشجویان بود و موجب شد تا از آن به بعد جنبش گستردگی خود را از دست دهد. حضور سران دانشجویی در انتخابات مجلس و شورای شهر عملا آنان را از دانشگاه خارج کرد و دفتر تحکیم وحدت - که مامن گروه های منتقد قدرت بود - را عملا به سطح یک حزب سیاسی عضو جبهه دوم خرداد تنزل داد.
این حضور چند نتیجه برای جنبش دانشجویی به همراه داشت:
1- ورود دانشجویان به مبارزات احزاب سیاسی اصلاح طلب و بنیادگرا
2- تبدیل دانشگاه از بازوی اجتماعی اصلاحات به سیاهی لشکری برای توجیه و تبلیغ اقدامات اصلاح طلبان
3- ورود تحکیم وحدت به کانون مناقشات که هر یک از جریانات سعی می کرد تا جریان نزدیک به خود پرچم رهبری دفتر تحکیم را به عهده بگیرد.
اما موارد فوق اگر چه به ارتباط با بدنه جنبش دانشجویی ضربه سنگینی وارد کرد اما پیامد خوبی بر جای گذاشت و آن پیدایش استراتژی " دوری از قدرت " در بین جمعی از دانشجویان بود که باعث مرز بندی های جدیدی در بین جنبش دانشجویی شد . اين واقعيت ابتدا و در مرحله اول دفتر تحکیم را به طیف دموکراسی خواه علامه و طیف مورد حمایت حاکمیت و بنیادگرایان یعنی طیف شیراز تبدیل کرد و در مرحله دوم خود طیف علامه و باز حول همان گسل "چگونگی مراوده با قدرت " -که در اینجا قدرت به منزله احزاب سیاسی که پا در حاکمیت داشتند تعریف می شد – به طیف سنتی و مدرن تبدیل شد که اولی خود را پایبند به اصلاح طلبان و دومی منتقد این رابطه می دانست. این تفکیک گامی مثبت در جهت بلوغ جنبش دانشجویی بود . پس از این گسست ها جنبش وارد فاز تازه ای شد که این بار فضای فعالانی که راه خود را از حاکمیت جدا کرده بودند حول مسائل " ایدئولوژیک " پلاریزه شد و این به مثابه بلوغ کامل جنبش دانشجویی بود اما این رخداد مبارک وقتی رخ داد که دیگر در نامیدن این حرکت به نام "جنبش" تردید هایی جدی وجود داشت چرا که دانشگاه به فضایی با فعالان بالغ ولی در عین حال سرد و به غایت غیر سیاسی تبدیل شده بود.
با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد و منع فعالیت های انجمن های اسلامی مستقل عملا گام آخر استقلال فعالیت های دانشجویی به شکلی جبری و بر اساس محدودیت های دولت ساخته بر داشته شد و دانشجویان را به تشکل یابی مستقل از حاکمیت وا داشت.حاکمیت که اکنون شکست پروژه انقلاب فرهنگی را به چشم می دید دست به راهبرد جدیدی زد و آن هم انقلاب فرهنگی مداوم بود .
آنچه موجب می شود تا نیاز به بازگشت قدرتمندانه جنبش دانشجویی به دانشگاه ها به امری ضروری تبدیل شود این تجربه است که دانشگاه خالی از صدای سیاسی خیلی زود همه چیز خود را از دست خواهد داد.
تلاش در جهت بومی سازی ، سهمیه بندی جنسیتی ، روند رو به رشد پولی شدن علم آموزی ، افزایش هزینه تحصیل و برای دانشجویان غیر بومی از طریق عدم تعلق خوابگاه به دانشجویان جدید و... همه در جهت ممانعت از شکل گیری مجدد هسته های دانشجویی و وابسته کردن دانشجویان از طریق مسائل مالی و تبدیل آنان به اشیایی فاقد اختیار است. ممانعت از تشکیل اتحادیه شورا های صنفی کشور و فروپاشیدن دفتر تحکیم وحدت نیز به جهت ترس از یک جنبش سراسری در برابر زیاده خواهی های حاکمیت است.این مسائل در کنار اخراج و بازنشتگی اساتید مستقل تلاش در جهت تبدیل دانشگاه به پادگانی از سربازانی مطیع و تبدیل آن به کارخانه ای برای تولید کالا های حافظ شرایط موجود می باشد.
حال و در چنين فضايي، مهمترين رسالت شما نيروهاي جوان و پرانرژي، گسترش سطح فعاليت ها از حيث كميت نيروها و فعالين سياسي و تعميق خواست ها و برنامه ها تا عمق واقعيات اجتماعي از حيث كيفي است. در اين شرايط، امكان سركوب نيروها ي فعال سياسي، از دستگاه هاي سركوب دولتي سلب و پوشش خوبي براي فعالين پيگير ايجاد مي شود. اين مهم در حاليست كه جمهوري اسلامي در سال پيش روي، انتخابات دهمين دوره ي رياست جمهوري را در برنامه دارد. بنابر اين يك بار ديگر گرايشات و عناصر سياسي ِ جورواجور و همه يك جور ِ وابسته ي به سيستم ، به فكر استفاده از پتانسيل هاي دانشگاه و دانشجو خواهند افتاد. از يك سو نيروهاي به اصطلاح "اصلاح طلب"!! (كه چه در شعار و چه در عمل نشاني از اين مفهوم ِ در عين حال نامطلوب ندارند) با شعار تو خالي آزاديخواهي و دموكراسي طلبي كه دير زماني ست براي اكثريت ِ جامعه رنگ باخته است، درصدد جلب و جذب دانشجويان خواهند بود و از ديگر سوي نيروهاي محافظه كارتر و نزديك به مراكز رسمي ِ سركوب، با علم ِ به تاثير دانشگاه در ايجاد شور ِ سياسي - اجتماعي، در پي به صحنه كشيدن ِ اين قشر، به نفع ِ مشروع نمايي خود و ساختار سياسي موجود خواهند بود. گستردگي امكانات مالي و تبليغاتي اين گروه ها و نيروها در كنار امكانات ِ نزديك به صفر ِ فعالان ضدِ وضع موجود، كه تنها به نيروهاي ِ گسترده مردمي و حداكثر، تبليغات ِ اينترنتي مسلح هستند، پيچيدگي و دشواري شناخت و تشخيص را نمايان تر مي كند.
در چنين وضعي درك شرايط و استفاده از امكانات و موقعيت هايي كه بواسطه نياز مقطعي ِجمهوري اسلامي به دانشگاه ايجاد مي شود، رشد آگاهي و بلوغ را در ميان دانشجويان به اثبات خواهد رساند . بر اساس چنين واقعياتي است كه "چپ دموكرات"، از همه ي دانشجويان آگاه مي خواهد اسير نمايش هاي شناخته شده ي گروه هاي مدعي اصلاح طلبي و دموكراسي خواه ِ مدل ِ جمهوري اسلامي نشده ، وحدت خود را در مسير تحولات اجتماعي واقعي و اصيل بدست آورده و به سمت ايجاد تشكلي فراگير حول مفهوم دموكراسي و برابري حركت نمايند . در همين راستا « چپ دموكرات » همكاري و همراهي خود را به همه ي نيرو هايي كه در اين راه اهتمام دارند اعلام نموده ،آماده همكاري نيروهاي دانشجويي با آرمان ها و خواست هاي خود مي باشد.
چپ دموكرات ايران
جمعه 29 شهريور 1387
۱۹ سپتامبر ۲۰۰۸