آن چه اين نامردمان با جان انسان مي‌كنند

تحليل رويدادهاي امروز ايران، به همان اندازه‌ي واقعيات پيش روي پيچيده و در عين حال دشوار است. اين دشواري به ويژه در پيش بيني نتيجه و بررسي روندهاي بهتر‌ ِ رسيدن به افق‌هاي آينده دشوارتر نيز مي‌شود. با اين همه آن چه در اساس ساختار در حال وقوع است، تلخي اين روزهاي مردم ايران را بهتر ترجمه مي‌كند.

براستي وسعت دستگيري‌ها، سركوب‌ها، شكنجه‌هاي جسمي و روحي، اعدام‌ها و ديگر‌‌ ِ شقوق سركوب رسمي و دولتي، ترجمان چه واقعيتي مي‌تواند باشد؟

در حقيقت؛ تبي كه پس از بيست و دوم خرداد، وجود دولت كودتايي را به تمامي در بر گرفت، لرزهاي امروزين را ناگزير ساخته است. با چنين توصيفي، پذيرفته‌ايم كه همه‌ي اين تلخي‌ها در عين بزرگي‌ ‌ِ بهت، و عمق دردي كه بر دل و جان‌انسان‌هاي آزاده تحميل مي‌نمايد، همه و همه ترجمان لرزهاي يك ساختار در تمامي ابعاد آن مي‌باشد.
درست از همان روزهايي كه اقتدار ملت به عرصه‌هاي نمودين كشيده شد تا خيابان‌ها مسخر مردمي گردد كه عليه وضعيت موجود طغيان كرده بودند، مانور قدرت نظامي روانه‌ي خيابان‌ها شد، تا پرده‌ي تزوير قدرت عريان دريده شود و اقتدار منضج از تلقيات و تلقينات ايدئولوژيك به همين سرعت جاي خود را به قدرتي مشروعيت زدايي شده بسپارد.
تنها تريبون‌هاي رسمي و خبري در اصرار بر واگويه‌هاي تكراري ِ اقتدارنمون نيست كه حكايت از اضمحلال پايه‌هاي حاكميت مي‌كند، كه رژه‌هاي گونه‌گون قدرت عريان نظامي در عرصه‌ها و شئون مختلف اجتماعي، اعم از سياسي، فرهنگي و اقتصادي، همه و همه بازتاب لرز بر اندام دولتي است كه اينك بصورتي جدي‌تر، با راي عموم معزول شده است.

اين روزها دال‌ها و نشانه‌هاي كلامي ِ سخن‌گويان رسمي و غير رسمي ساختار، همگي بر يك مفهوم مشخص تحويل مي‌شود؛ ترس .
ترس اينك دم خروسي است كه قبل از ترشح دهاني و انعقاد كلامي، از دهان و كلام سخن‌گويان وكيل الدوله بيرون مي‌زند. تشويش و پريشان گويي اين توجيه‌گران عرصه‌هاي محدود شده‌ي عمومي براي دولت،‌تا جايي كه به متهم كردن نزديكان خود ايشان نيز مي‌كشد، در كنار تصوير مضحك برساخته شده از قدرتي كه هرچه بيشتر خود را ابراز مي‌كند، بيشتر خنده‌دار و كميك مي‌شود، خاصه هنگامي كه در كوچه و خيابان، خانه و دانشگاه مي‌گيرد، مي‌زند، به بند مي‌كشد و نظام قضايي‌اش را چون واقعيت امروزين جامعه يك جا بر ريل سياست سوار مي‌كند تا توجيه‌گر ماليخولياي هميشگي و قوت‌يافته‌اش كند و امنيت سرشار را براي خود ادعا نمايد، هرگز تغيرات‌ ِ ناشي از يك دل پيچه‌ي سياسي و آپانديسيت عفوني نيست، حاكي از تقلاي خوش يمن دم مرگ است كه به عرصه‌ي بروز كشيده‌ شده است.

بر اين اساس است كه ضمن ابراز خوش بيني توام با بيم و هراس از گسترش حماقت خون‌بار حاكميت زور و سلاح، صدور احكام سنگين قضايي براي فعالين سياسي و دانشجويي، نيز اعدام فعالين و متهمان سياسي را محكوم كرده، ترديد نداريم كه خيزش دوباره خيابان و ملت در روز 16 آذر، شكستن قفل استبداد در كوتاه زماني نزديك را نويد خواهد داد.


چپ دموكرات ايران
DLI




چپ دموكرات ايران
چهارشنبه: 4 آذر 1388
25 نوامبر 2009